بسم رب الشهدا
دوست داشتم می تونستم کلی حرف نگفته رو بزنم .
ولی نمی شه .
دیشب اومدم بنویسم مطلب رو هم گذاشتم ارسال رو که می زدم ارسال نمی کرد.
نمی دونم از کی و کجا باید گلایه کنم از دوستانی که آخرین تیکه هاشون رو جوری تحویل ما می دن که از صد تا فحش بد تره.یا از کسانی که حضور ما رو تنش زا می دونن و نظرات ما رو کشک ولی توقع تبعیت دارن. یا از اون دوستانی که خودشون رو نماد دین می دونن و عامل مشروعیت دین یا از ...و...
برا همین تصمیم گرفتم که برا خالی شدن خودم این شعر از ابوالفضل سپهر رو بذارم که هم شما دوستان لذت ببرید و به خیلی ها هم حرفم رو زده باشم.
به جز این شعر چیز دیگه ای نداشتم بذارم که اینقدر گویا باشه.
هر چند که بر پیکر ما تاخته اید /از جمجمه های ما بنا ساخته اید
هر چند ز خون پهلوانان امروز /مستانه به ضرب سکه پرداخته اید
هر چند ز رگ رگ ببریده ما /زنجیر طلا به گردن انداخته اید
هرچند که در باغ شقایقهامان /چونان علف هرز قد افراخته اید
غم نیست اگر به اشک ما طعنه زنید /تاریخ قبیله را چو نشناخته اید
اما به همان که رفت و نآمد خبرش/سوگند که ای قوم هبل باخته اید
راستی وبلاگ کانون علمی فرهنگی رهپویان ولایت هم راه افتاد
بسم الله الرحمن الرحیم
این پست رو از مشهد دارم می ذارم.
پست قبلی رو هم به خاطر تذکر به جای یکی از دوستان بر داشتم.
ولی دلم از خیلی چیز ها خیلی پره دوست بی صبر و عزیز ما هم کم کم دلیل صحبت ها رو خواهد فهمید هر چند که ما اونقدر بی اهمیت هستیم که خیالیش نباشه یاد همه بر و بچه های وبلاگ نویس هم هستیم.یا علی ابن موسی الرضا(ع) خودت هدایتمون رو قبول کن.
بسم رب المهدی (عج)
و ما را با غدیر چه کار؟
و غدیر عید ولایت است...، عید اطاعت نبی و ولی از رب خویش در برابر تمام سختی ها...غدیر عید اطاعت محض است و ولایت جاری که حتی اگر ولایت نیز در جایی ساکن بماند و جاری نشود فاسد خواهد شد که بعد از غدیر چنیـن شـد و عـاقبت ولایـت سـاکن کـه تنـها بیـعتـی بـود و بـس (( ارتـد النـاس بعد النبی الاثلاثه)) گردید .
و مـا را با غدیـر چه کار که نه در ولایت بلکه در تکلیـف خود چنان سـاکن و بی حرکت مانده ایم که رخوت در کنار ما جاری است.
ما را با غدیـر چه کار که دیـن را با سـلیقه خود مصـرف مـی کنیم و معانی و مفاهیـم را آن طور که در(( دنیا )) آموختیم تعریف مـی کنیم و به آن کفایـت مـی کنیم و در سـکون خود چنان فاسـد می شویم که دیگر قـادر به حـرکت نیستیم و سپس از روی اجبار به این سکون نیز رضایت می دهیم.
و ما را با غدیـر چه کار که هنوز در تلاش بـرای تعریف دوسـتی و ولایـت به زندگی در لجن زار با رضایت هستیم غافل از اینکه (( انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم و ولی لمن والاکم و عدو لمن والاکم)).
و چنان غرقیـم در جشـن های غدیر که فـراموش کرده ایم که نایب عام امام تنهاست وما هم اگر بخواهیم به همین گونه ادامه دهیم بهتر از بیعت کنندگان غدیر نخواهیم بود.
آری فرامـوش کـرده ایـم که همچنـان امامی هسـت و بیـعت بر دوش مـا و ((عهدا و عقدا و بیعتا له فی عنقی)).
و ما را با غدیر چه کار؟
اللهم عجل لولیک الفرج...